هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

روزهای پایانی ده ماهگی هوراد عزیزم

امروز پنجم دیماه  ٩٢ است و هوراد عزیزم   چهار روز دیگه وارد ماه یازدهم زندگیش میشه. امروز صبح با وجود آلودگی هوا چون از قبل برنامه ریزی کرده بودیم و ما هم داریم میریم اصفهان ، نوبت آتلیه را کنسل نکردیم و هوراد را بردیم آتلیه. کلی از قبل واسه امروز لباساش رو ست کرده بودم و همش نگران بودم که نکنه نگذاره ازش عکس بگیرن. فکر میکردم اصلا همکاری نکنه ولی خدا را شکر وضعیت بهتر از اون چیزی بود که من فکرش را میکردم و فکر میکنم بتونیم ده تا عکس خوب از بین عکسهاش در بیاریم. بهر حال انتظار هم ندارم که کاملا بتونه تو آتلیه همکاری کنه. چون بچه است و خسته میشه دیگه....چون عازم سفر به اصفهان هستم و بعید بدونم بتونم اونجا پست جدید بگذارم تصمیم ...
5 دی 1392

هوراد جان و اولین شب یلدا

  دیشب اولین شب یلدای هوراد عزیزم بود (سی ام آذر٩٢) که چند تا عکس گرفتیم. البته اصلا از کیک و عکس و ...خوشش نمیاد . البته طبیعیه چون چیزی از اینها درک نمیکنه. فقط دوست دارم براش خاطره بشه و بعد ها که بزرک شد از دیدن این ها لذت ببره . بقیه عکس ها در پست بعدی.... چند سطری هم بنویسم از هوراد در روزهای اخیر... هوراد جان این روزها مرتب در حال یادگیری چیزای جدیده . مثلا اینکه اگه بهش بگیم چیزی را بده میده . مثلا امروز قطعات پازلش را که ریخته بود روی زمین دانه دانه میداد به من. میگفتم هورادجون باز هم بده. یکی دیگه میگذاشت کف دستم...فعل بگیر را هم که خیلی وقته تمرین کرده. دست و پا و بینی و زبان را میشناسه. البته وقتی ...
1 دی 1392
1